پل
**
پل
دهان اش
که پراز چراغ های الوان باشد
با چرکابی که می خزد سینه خیز
چگونه بگوید
سالخورده گی ام
چند پیچ پائین تر
خسته
شکسته
تکیه داده است بر باد
این پل
با خاطره ی عبور ایل بزرگ آب
به سمت آبی های پهناور
پنجه فروبرده است درخاک
هوشنگ رئوف