در سرم ترمینالی بزرگ دور می زند ( هوشنگ رئوف )

در سرم 
ترمینالی بزرگ 
دور می زند 
هی دور می زند 
و اتوبوس هایی که نیمه شب 
می رسند 
با غربت جاده های طویل 
و مسافرانی که هیچکدام را نمی شناسم 
سیگار پشت سیگار 
و دهانم که پراز دود ...
و باز حواسم 
مچاله می شود 
مثل یک تکه ی کاغذ 
در سرعت باد 
بر سطح ِ جاده هایی 
که مقصدی ندارند .

 

هوشنگ رئوف

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.