هوای کوهستانی که از دره های پر برف میایی ( هوشنگ رئوف)

هوای کوهستانی 

که از دره های پر برف میایی

و بذر بودن رادر ذهن خاکی خاک می کاری

میان زمین و هوا 

تو باد را از ردای غبار برهنه می کنی

نفس بهاری

که اجتماع بزرگ صنوبران

با لهجه های سبز درختی 

زیبا ترین غزل را

در مدح گامهای آواز می دهند 

با چشمه های چشمت  

به شفاعت گلوی خشک پرندگان می آیی

و مخمل نگاهت 

آن سان بر قامت برهنه کوه می نشیند

که آهودر پناه امنیت گیاهیت

اضطراب سرخ سینه را از یاد می برد

در این شبان تیره 

آن کاروان آبی عشقی

که از دشت های مهتاب می آیی

روی پلک خیمه می زنی

و در آفتاب سرایی آسمان 

جلال بامدادی پرواز را 

شکوهی دیگر گونه می دهی 

تو می ایی 

تو می ایی


 هوشنگ رئوف 

کیهان اندیشه ۱۳۵۵

          

چشمانم را برایت جفت کرده ام کنار جا کفشی (هوشنگ رئوف)

انتظار 
** 
چشمانم را برایت جفت کرده ام کنار جا کفشی 
و گوشهایم را سپرده ام به دهان زنگ 

از برگ برگ هوای تازه 
کلمه کلمه 
دل چین نموده ام 
ردیف ردیف 
روی میز 
برای گفتگو های عصرانه 

بر طارمی ایستاده ام 
آشوب دلم را می بینم 
که کوچه را هی بالا و پایین میرود 

ساعت روی بی قراری زمان مانده است 
و عقربه هم هی حواسم را نیش میزند 
عقرب وار 

تو نیامدی 
غروب آمده 
و ایستاده بر درگاه 
و تاریکی را 
ریز ریز می ریزد 
بر من 
بر خانه 
بر میز 


هوشنگ رئوف


  ادامه مطلب ...

گیرم بهار باشد و ابرها(هوشنگ رئوف)

کام تلخ 
** 
گیرم بهار باشد 
و ابرها 
تمام زاگرس را 
جنگل جنگل 
پای درخت ها 
بر گاهواره های شکوفه 
نم نم های عاشقانه بخوانند 
کام بادام های کوهی 
حالا حالا 
شیرین نمی شود ... 



هوشنگ رئوف


  ادامه مطلب ...

از یک طرف  ایلغار ابر های مغولی (هوشنگ رئوف)

لریاتی 
------«- 

از یک طرف 
ایلغار ابر های مغولی 
و از یکطرف 
آشیر داری باد و سیلاب 
با خرمن هستی ام 
هنوز عقاب غیرتم 
بالاتر از پیشانی کبیر کوه 
با بال های سلطنت چرخ می زند 
آموخته ام 
در گردنه های دشوار زندگی 
با قرصی نان بلوط 
و مشتی برفاب 
بر بستری از سنگلاخ بخوابم 
با چشمان باز 
به دیدارم که می آیید 
داسی بیاورید 
به شکل هلال ماه با تلفظ نور 
تا خار زار غصه هایم را 
درو کنم 
و چند قدم طارمی 
تا بالیدن دوباره شوق را 
در مهتابی های زاگرس تماشا کنم .. 


هوشنگ رئوف

  ادامه مطلب ...

جمعه ،بن بست یک جاده فرعی ست(هوشنگ رئوف )

جمعه 
**

جمعه ،بن بست یک جاده فرعی ست
که از کنار گریه های خاک نشین پنجشنبه می گذرد

و خانوادگی در آن جمع میشویم 
چای دم کرده هفته را برای هم 
در استکان های لب پریده  می ریزیم 

و درست  همان لحظه 
بیاد می آوریم 
که باز 
قوطی قند را 
جا گذاشته ایم 



هوشنگ رئوف 


  

ادامه مطلب ...

سه شعر از استاد هوشنگ رئوف

دامنه های سپید 
** 
هی عاشق شدم و 
هی بار 
روی دلم گذاشتم و 
ندانستم 
این برف کی آمد و کی نشست 
مانده ام با این دل سنگین 
چگونه از دامنه های سپید 
سرم بگذرم 

استاد هوشنگ رئوف 


غزال چشمانت 
** 
غزالی که از چشمانت به خیابان آمد 
مرا به کوه زد 
حالا نه درخیابانم 
,نه درکوه! 
کنارتغزل های یادت 
خانه نشین شده ام 

هوشنگ رئوف 

طاقی با تراشه های آبنوسی کلام 
** 
دل خوشی ام به عشق است و 
خانه ی کوچکم 

با طاقچه ی کتاب 
و طاقی با تراشه های آبنوسی کلام 
دل خوشی ام به عشق است و 
خانه ی کوچکم 

که کلیدش 
بر لبخندت آویزان است 
و پنجره اش بر چهار گوشه ی جهان 
باز می شود 

هوشنگ رئوف

دلهره دستمالیست بر چوب دست کبوتر باز(هوشنگ رئوف )

دلهره

**

دلهره دستمالیست 

بر چوب دست کبوتر باز

می چرخد در صبح 

آسمان باز  


نکند باز 

بازی سر برسد 

با چنگالهایی باز 

و کبوتری بیفتد باز 

از بالهای پرواز 



هوشنگ رئوف 


  ادامه مطلب ...

هی عاشق شدم و هی بار (هوشنگ رئوف)

دامنه های سپید
**
هی عاشق شدم و
هی بار 
روی دلم گذاشتم و  
ندانشتم 
این برف کی آمد و کی نشست
مانده ام با این دل سنگین 
چگونه از دامنه های سپید 
سرم بگذرم

استاد هوشنگ رئوف
دامنه های سپید
**
هی عاشق شدم و
هی بار 
روی دلم گذاشتم و  
ندانشتم 
این برف کی آمد و کی نشست
مانده ام با این دل سنگین 
چگونه از دامنه های سپید 
سرم بگذرم

استاد هوشنگ رئوف
 
ادامه مطلب ...

غزالی که از چشمانت به خیابان آمد(هوشنگ رئوف)


غزالی که از چشمانت به خیابان آمد
مرا به کوه زد,
 حالا نه درخیابانم,نه درکوه!
کنارتغزل های یادت 
خانه نشین شده ام


هوشنگ رئوف

 
ادامه مطلب ...

آهو گوش نام تفنگی ست (هوشنگ رئوف)


آهو گوش 

نام تفنگی ست 

که از سرب 

گوشواره های یاقوتی می آویزد 

بر گوش های آهو ...


هوشنگ رئوف

در سرم ترمینالی بزرگ دور می زند ( هوشنگ رئوف)


در سرم 
ترمینالی بزرگ 
دور می زند 
هی دور می زند 
و اتوبوس هایی که نیمه شب 
می رسند 
با غربت جاده های طویل 
و مسافرانی که هیچکدام را نمی شناسم 
سیگار پشت سیگار 
و دهانم که پراز دود ...
و باز حواسم 
مچاله می شود 
مثل یک تکه ی کاغذ 
در سرعت باد 
بر سطح ِ جاده هایی 
که مقصدی ندارند.

استاد هوشنگ رئوف

هلهله می کشد ایلی (هوشنگ رئوف)


هلهله ی ایل 
**
هلهله می کشد ایلی 
با بار و بنه ی اردیبهشتی 
و بار می اندازد گرمسیر را 
در زمستان تنم

و مرور میشود در یادم 
بامدادی که برف 
سکوت منجمدی بود 
در دهان آب 

و دهان من 
در فصل شانه های تو پر می شد 
از عطر شیر داغ 

وقتی به دندان میزدم آن دانه های 
برشته ی ذرت را 

هوشنگ رئوف

 
ادامه مطلب ...

ابرها با دلی پُر آمدند و(هوشنگ رئوف)

لهجه ی خلیج
**
ابرها با دلی پُر آمدند و
سر گذاشتند بر شانه ی کوه ها و 
بغض وا کردند و 
های هایشان پیچید 
در همه جا
 
و رود رودِ گریه هایشان رفت 
رفت 
تا بیفتند در لهجه ی خلیج و 
گم شوند در آب ها 
مثل گاهی که خیال ات می آید و 
مرا وامی دارد که 
سر بگذارم بر شانه ی کاغذ ها . ها ی. ها ی . های ...

هوشنگ رئوف

 
ادامه مطلب ...

زنده ایم مثل قبر ها به هم نزدیک نیستیم (هوشنگ رئوف)

سنگ چین های ابدی 
** 
زنده ایم مثل قبر ها به هم نزدیک نیستیم 
گیرم که بعد از من تمامی فصل ها تابستان 
وتمامی روز ها پنجشبه 
و تو هم در گرما گرم ظهر 
نفس نفس 
از خیابان سنگ تراشان 
بلوک به بلوک 
آمدی 
و هی خیره شدی 
بر پلاک سنگی نشانیم 

دیگر چه فایده 

وقتی که گم شده ام پشت سنگ چین های ابدی 
و نیستم کنار خستگیت بنشینم 

دلم می خواست 
همین حالا 
همین لحظه 
که بغض کرده ام 
می آمدی 

میان چشمانم می نشستی 
می گفتم چه دیر کردی 
و های های از شوق می گریستم 



استاد هوشنگ رئوف

 

ادامه مطلب ...

دل خوشی ام به عشق است و (هوشنگ رئوف)

طاقی با تراشه های آبنوسی کلام 
** 
دل خوشی ام به عشق است و 
خانه ی کوچکم 

با طاقچه ی کتاب 
و طاقی با تراشه های آبنوسی کلام 
دل خوشی ام به عشق است و 
خانه ی کوچکم 

که کلیدش 
بر لبخندت آویزان است 
و پنجره اش بر چهار گوشه ی جهان 
باز می شود 


استاد هوشنگ رئوف


 
ادامه مطلب ...