هوشنگ رئوف پای ماشین چاپ، شعری برای همولایتی
این چاپکار لرستانی هفت دفتر شعر زیر بغل دارد
هوشنگ رئوف پای ماشین چاپ، شعری برای همولایتی
هوشنگ رئوف مدیر چاپخانه رئوف خرمآباد از گرد سرب خوردههای قدیمی است. از آن دل به کار دادهها که با هر چیدن و پخش کردن حروف در رانگا و گارسه، چیزی به معرفت خویش افزوده است. او این همه سال در باغچه سربی چاپخانه، همچنان که آب ماشین افست را به پارچه نورد میرساند، دل خود را نیز آبیاری میکرد و آن را به لطف شعر، صفا میداد.
حالا او باغی در سینه دارد، با هفت گلستان دلگشا؛ هفت دفتر شعر. رئوف که اولین دفتر شعر خود را در سال 1352 منتشر ساخت، اینک سابقه 52 سال کار در چاپخانه را پر کرده است!
هوشنگ رئوف به تازگی – گویا به بهانه انتشار ویژهنامه روزنامه شرق در نکوداشت همشهریاش سیدفرید قاسمی (پژوهشگر تاریخ مطبوعات ایران)، او را حافظه مطبوعات ایران شمرده است.
سید فرید قاسمی برای روزنامه نگاری مینیاتوریستی است که عجین شده با کاغذ و روزنامه چون حافظه مطبوعات ایران است. اما ماهم جائی در حافظه سید داشتیم، او ما را دید و برای انگشتان یازده سالگیمان دلش سوخت که همبازی حروف سربی شدهاند و کودکی و جوانی را پا به پای حروف سربی گذرانیدهایم. او میدانست که در جاده سرفه و سرب پیر شدهایم، سید میدانست که ما شدهایم دستهای کاغذ کاهی مچاله در قفسه چاپخانهای قدیمی که به درد دست پاک کردن میخوریم. ما خودمان ندیدیم، سید دید و دلش به حالمان سوخت و در مجله صنعت چاپ کودکی، جوانی و پیریمان را نشان داد و باخود گفتیم کسی ما را هم دیده است. سید به گردن هر چیز که مربوط به کاغذ و چاپ و قلم و کتاب و نوشتن است حق دارد. من چیزی لایق ایشان ندارم، جز شعری از چاپخانه که با تمام وجودم به خاک پایش تقدیم میکنم. خداوند به او قوت دهد.
چاپخانه
نیم قرن پیش خردک نهالی بودم
نه در خاک باغچهای
دل خوش به شیطنتهای
باد و فواره
یا در کناره رودی
دل در میان گاهواره موجی ترانه خوان
تا دریائی
نیم قرن پیش
خردک نهالی بودم
که مرا
در خاک سربی چاپخانه کاشتند
اینک
پیر درختیام
پوک پوک
تلنگری کافی ست
که درد
از مغز استخوانم
فریاد برکشد...
رئوف در دنیای مجازی
گرچه به تاریخ سربی چاپخانه شروع کردیم و رئوف را در باغبان چاپخانه خواندیم، اما این چاپکار صاحبدل، پا در گل آن باغ نمانده و چندی است به فضای مجازی نیز پا گذاشته است. اگر بخواهیم از دسته گل اخیر او باخبر شوید، بهتر است رشته سخن را به نصرت درویشی بسپاریم که از کوشندگان انتشار هنر، ادبیات و فرهنگ و شعر و داستان در خطه لرستان است و پای هنرمندان لرستانی را به دنیای مجازی و اینترنت میگشاید:
«چند روزی است که هوشنگ رئوف با انرژی و شوق فراوان به جمع وبلاگنویسان آمده است. این یک حادثه است، یک حادثه خوشایند و فرخنده. بارها گفتهام ای کاش بزرگان هنر، ادبیات و فرهنگ لرستان امکان استفاده از دنیای مجازی را داشته باشند. حتی به چند نفر از این عزیزان پیشنهاد و درخواست دادهام که همه کارهای نرمافزاری یک وبلاگ یا سایت را برایشان طراحی نمایم. نخستین گامهای هوشنگ رئوف در وادی «دنیای مجازی» هرچه باشد بهترین بهانه برای معرفی اوست. کوچکترهایی چون حقیر باید از آنان بیاموزیم. گیرم چند قدم هم از این بزرگواران از نظر نرمافزاری جلو باشیم. مردان و زنان حوزه هنر، ادبیات و فرهنگ لرستان حرف و حدیثهای فراوان برای گفتن و نوشتن دارند. دوشادوش و در کنار این سرمایههای ملی قدم برداشتن افتخار است. وب سایت چراغهای رابطه برای معرفی آثار و دستنوشتههای این سروران همواره آماده است. هوشنگ رئوف، سیدفرید قاسمی، حمید ایزدپناه و..... نباید به فراموشی سپرده شوند.
هوشنگ رئوف در برگشتی به گذشته میگوید: در آستانه ده سالگی بودم که کتابهای آن روزگار مثل فلک ناز، امیر ارسلان، حسین کرد و لیلی و مجنون را میخواندم. عدهای از فامیل و همسایهها شبها جمع میشدند. در پرتو شعله چراغی گرد سوز ؛ در اطراف« تژگاه » و من شده بودم کتابخوان آنها. هنگامی که وبلاگ هوشنگ رئوف را میگشاییم برتارک تارنمای او میخوانیم:
متولد 1330 خرم آباد هستم. از 11 سالگی تا امروز در چاپخانه هستم و 38 سال پیش اولین کتاب شعرم به نام سفره خورشید چاپ شد که به گفته منتقدان و مجلات ادبی آن روزگار اولین کتاب شعر مدرن با زبانی تغزلی و لیریک بود از خرمآباد و بعد شعرهایم در مجلات و هفتهنامهها چاپ شده است.
رسیدم به این سن دیدم مجال اندک است و مدیون لحظه به لحظه سرایش شعرهایم هستم. لذا از میان حدود 7 دفتر 4 دفتر آن را برگزیدهام که این روزها در تدارک جمع و جورشان هستم برای چاپ تا ببینم چه میشود. هوشنگ رئوف، شاعر تصاویر و لحظههای ماندگار است؛ زبان شعر رئوف، یک زبان آشنا و بدون پیچیدگی است. برخی شاعران لرستانی برای اینکه بگویند درباره لرستان شعر میسرایند به هزار ترفند یکسری کلمات دور از ذهن محلی را در شعرشان میگنجانند که در نگاه نخست تصنعی بودن را در شعرشان به نمایش میگذارند. به تعبیر دیگر خواننده میفهمد سرچشمه این کلمات از جان شاعر نیست. هوشنگ رئوف از نمونه شاعران لرستانی است که کلمات و مفاهیم محلی و منطقهای را به درستی در شعر خود میآورد.
برای انتقال نامها، مکانها و جاری شدن اندیشههای زلال خود، بدون هیچ زحمت با سادگی و پیراستگی شعر میسراید. کافیست لحظهای مهمان شعرهای او باشی تا تصاویر دل انگیز برای تو به رقص آیند. سرودن شعر برای او با همان تکیه کلامهای مهربانانه «سیقت بام» و«عزیز دلمی» ساده و صمیمی شروع میشوند. این سادگی و صمیمیت در شعر و زندگی و در تاروپود تارنمای قشنگ او نیز مشهود است. به وبلاگ هوشنگ رئوف سریزنید تا ببینید: که بادها کل میکشند و پیمانههای میخک و هل را تا دورها سوغات میبرند
وبلاگ هوشنگ رئوف http://houshangraouf.blogfa.com
چراغهای رابطه
ناسپاسی است اگر در این نوشته، درباره نصرت درویشی و وبلاگ او به نام «چراغ رابطه» سخنی به میان نیاوریم. چرا که این نکتهها درباره هوشنگ رئوف را از او داریم.
وبلاگ چراغ رابطه، حاصل کوششهای برآمده از دل نصرت درویشی است. خودش، دلیل وجود این وبلاگ را در بیانی فشرده چنین بازگو میکند:
«هنر، ادبیات، فرهنگ، شعر، داستان و لرستانشناسی. این همه دغدغه و دلمشغولی و دلواپسی و انگیزه برای ایجاد یک وبسایت باید کافی باشد.»
چراغ رابطه به منظور شناساندن شاعران و نویسندگان و هنرمندان ایران تاکنون چندین شناختنامه را منتشر کرده است. از جمله برای:
صادق هدایت، سیمین بهبهانی، هوشنگ رئوف، محمد حقوقی، منوچهر آتشی، سیدعلی صالحی، محمدعلی سپانلو، محمدرضا شفیعی کدکنی، نصرت رحمانی، محمد شمس لنگرودی، مهدی اخوان ثالث، غلامحسین ساعدی، فروغ فرخزاد، نیما یوشیج و ...
وبلاگ چراغ رابطه، درگاهی است که شما را به باغ سبز هنر و به ویژه ادبیات و موسیقی ایران و لرستان میبرد. از آنجا میتوانید به گنجینههای شعر و ادب لرستان راه پیدا کنید و از جمله، شعرهای دیگری را نیز از هوشنگ رئوف ببینید.