-
هوای کوهستانی که از دره های پر برف میایی ( هوشنگ رئوف)
شنبه 23 اسفند 1399 15:05
هوای کوهستانی که از دره های پر برف میایی و بذر بودن رادر ذهن خاکی خاک می کاری میان زمین و هوا تو باد را از ردای غبار برهنه می کنی نفس بهاری که اجتماع بزرگ صنوبران با لهجه های سبز درختی زیبا ترین غزل را در مدح گامهای آواز می دهند با چشمه های چشمت به شفاعت گلوی خشک پرندگان می آیی و مخمل نگاهت آن سان بر قامت برهنه کوه می...
-
چشمانم را برایت جفت کرده ام کنار جا کفشی (هوشنگ رئوف)
شنبه 21 اردیبهشت 1398 13:52
انتظار ** چشمانم را برایت جفت کرده ام کنار جا کفشی و گوشهایم را سپرده ام به دهان زنگ از برگ برگ هوای تازه کلمه کلمه دل چین نموده ام ردیف ردیف روی میز برای گفتگو های عصرانه بر طارمی ایستاده ام آشوب دلم را می بینم که کوچه را هی بالا و پایین میرود ساعت روی بی قراری زمان مانده است و عقربه هم هی حواسم را نیش میزند عقرب وار...
-
گیرم بهار باشد و ابرها(هوشنگ رئوف)
شنبه 21 اردیبهشت 1398 13:41
کام تلخ ** گیرم بهار باشد و ابرها تمام زاگرس را جنگل جنگل پای درخت ها بر گاهواره های شکوفه نم نم های عاشقانه بخوانند کام بادام های کوهی حالا حالا شیرین نمی شود ... هوشنگ رئوف
-
از یک طرف ایلغار ابر های مغولی (هوشنگ رئوف)
شنبه 21 اردیبهشت 1398 13:33
لریاتی ------«- از یک طرف ایلغار ابر های مغولی و از یکطرف آشیر داری باد و سیلاب با خرمن هستی ام هنوز عقاب غیرتم بالاتر از پیشانی کبیر کوه با بال های سلطنت چرخ می زند آموخته ام در گردنه های دشوار زندگی با قرصی نان بلوط و مشتی برفاب بر بستری از سنگلاخ بخوابم با چشمان باز به دیدارم که می آیید داسی بیاورید به شکل هلال ماه...
-
جمعه ،بن بست یک جاده فرعی ست(هوشنگ رئوف )
شنبه 21 اردیبهشت 1398 13:20
جمعه ** جمعه ،بن بست یک جاده فرعی ست که از کنار گریه های خاک نشین پنجشنبه می گذرد و خانوادگی در آن جمع میشویم چای دم کرده هفته را برای هم در استکان های لب پریده می ریزیم و درست همان لحظه بیاد می آوریم که باز قوطی قند را جا گذاشته ایم هوشنگ رئوف
-
سه شعر از استاد هوشنگ رئوف
شنبه 25 اسفند 1397 19:11
1 دامنه های سپید ** هی عاشق شدم و هی بار روی دلم گذاشتم و ندانستم این برف کی آمد و کی نشست مانده ام با این دل سنگین چگونه از دامنه های سپید سرم بگذرم استاد هوشنگ رئوف 2 غزال چشمانت ** غزالی که از چشمانت به خیابان آمد مرا به کوه زد حالا نه درخیابانم ,نه درکوه! کنارتغزل های یادت خانه نشین شده ام هوشنگ رئوف 3 طاقی با...
-
دلهره دستمالیست بر چوب دست کبوتر باز(هوشنگ رئوف )
شنبه 25 اسفند 1397 18:52
دلهره ** دلهره دستمالیست بر چوب دست کبوتر باز می چرخد در صبح آسمان باز نکند باز بازی سر برسد با چنگالهایی باز و کبوتری بیفتد باز از بالهای پرواز هوشنگ رئوف دلهره : شعر و خوانش هوشنگ رئوف
-
هی عاشق شدم و هی بار (هوشنگ رئوف)
شنبه 4 اسفند 1397 13:18
دامنه های سپید ** هی عاشق شدم و هی بار روی دلم گذاشتم و ندانشتم این برف کی آمد و کی نشست مانده ام با این دل سنگین چگونه از دامنه های سپید سرم بگذرم استاد هوشنگ رئوف دامنه های سپید ** هی عاشق شدم و هی بار روی دلم گذاشتم و ندانشتم این برف کی آمد و کی نشست مانده ام با این دل سنگین چگونه از دامنه های سپید سرم بگذرم استاد...
-
غزالی که از چشمانت به خیابان آمد(هوشنگ رئوف)
سهشنبه 23 بهمن 1397 23:16
غزالی که از چشمانت به خیابان آمد مرا به کوه زد, حالا نه درخیابانم,نه درکوه! کنارتغزل های یادت خانه نشین شده ام هوشنگ رئوف غزال چشمانت : شعر و دکلمه ی استاد هوشنگ رئوف
-
آهو گوش نام تفنگی ست (هوشنگ رئوف)
سهشنبه 23 بهمن 1397 23:15
آهو گوش نام تفنگی ست که از سرب گوشواره های یاقوتی می آویزد بر گوش های آهو ... هوشنگ رئوف
-
در سرم ترمینالی بزرگ دور می زند ( هوشنگ رئوف)
سهشنبه 23 بهمن 1397 23:14
در سرم ترمینالی بزرگ دور می زند هی دور می زند و اتوبوس هایی که نیمه شب می رسند با غربت جاده های طویل و مسافرانی که هیچکدام را نمی شناسم سیگار پشت سیگار و دهانم که پراز دود ... و باز حواسم مچاله می شود مثل یک تکه ی کاغذ در سرعت باد بر سطح ِ جاده هایی که مقصدی ندارند. استاد هوشنگ رئوف
-
هلهله می کشد ایلی (هوشنگ رئوف)
سهشنبه 23 بهمن 1397 15:53
هلهله ی ایل ** هلهله می کشد ایلی با بار و بنه ی اردیبهشتی و بار می اندازد گرمسیر را در زمستان تنم و مرور میشود در یادم بامدادی که برف سکوت منجمدی بود در دهان آب و دهان من در فصل شانه های تو پر می شد از عطر شیر داغ وقتی به دندان میزدم آن دانه های برشته ی ذرت را هوشنگ رئوف هلهله ی ایل : شعر و دکلمه استاد هوشنگ رئوف
-
ابرها با دلی پُر آمدند و(هوشنگ رئوف)
سهشنبه 23 بهمن 1397 15:49
لهجه ی خلیج ** ابرها با دلی پُر آمدند و سر گذاشتند بر شانه ی کوه ها و بغض وا کردند و های هایشان پیچید در همه جا و رود رودِ گریه هایشان رفت رفت تا بیفتند در لهجه ی خلیج و گم شوند در آب ها مثل گاهی که خیال ات می آید و مرا وامی دارد که سر بگذارم بر شانه ی کاغذ ها . ها ی. ها ی . های ... هوشنگ رئوف لهجه ی خلیج : شعر و...
-
زنده ایم مثل قبر ها به هم نزدیک نیستیم (هوشنگ رئوف)
دوشنبه 22 بهمن 1397 19:16
سنگ چین های ابدی ** زنده ایم مثل قبر ها به هم نزدیک نیستیم گیرم که بعد از من تمامی فصل ها تابستان وتمامی روز ها پنجشبه و تو هم در گرما گرم ظهر نفس نفس از خیابان سنگ تراشان بلوک به بلوک آمدی و هی خیره شدی بر پلاک سنگی نشانیم دیگر چه فایده وقتی که گم شده ام پشت سنگ چین های ابدی و نیستم کنار خستگیت بنشینم دلم می خواست...
-
دل خوشی ام به عشق است و (هوشنگ رئوف)
دوشنبه 22 بهمن 1397 19:14
طاقی با تراشه های آبنوسی کلام ** دل خوشی ام به عشق است و خانه ی کوچکم با طاقچه ی کتاب و طاقی با تراشه های آبنوسی کلام دل خوشی ام به عشق است و خانه ی کوچکم که کلیدش بر لبخندت آویزان است و پنجره اش بر چهار گوشه ی جهان باز می شود استاد هوشنگ رئوف
-
نیم قرن پیش خُردک نهالی بودم (هوشنگ رئوف)
دوشنبه 22 بهمن 1397 15:27
خُردک نهال ** نیم قرن پیش خُردک نهالی بودم نه در خاک باغچه ای دل خوش به شیطنت های باد و فواره یا در کناره ی رودی دل در میانه ی گهواره ی موجی ترانه خوان تا دریایی نیم قرن پیش خُردک نهالی بودم که مرا در خاک سربی چاپخانه کاشتند حالاپیردرختیم پوک پوک تلنگری کافیست که درد ازمغز استخوانم فریاد برکشد استاد هوشنگ رئوف خردک...
-
گلویی بودی پر از آواز های بندری(هوشنگ رئوف)
دوشنبه 22 بهمن 1397 15:24
تن لرزه ی دریا ** گلویی بودی پر از آواز های بندری روی اسکله ای تاریک در آن شهر بارانی تعطیل شبی که تن لرزه ی دریا تا استخوانم رسیده بود نگفتی با آن هوای برفیت گرمسیر کدام سرزمین بودی که جنوب جنوب شرجی ریختی در برودت جانم استاد هوشنگ رئوف تن لرزه های دریا : شعر و دکلمه، استاد هوشنگ رئوف
-
فصلی بعد از صفر(هوشنگ رئوف)
یکشنبه 21 بهمن 1397 16:07
فصلی بعد از صفر ** جبهه جبهه هوای سرد پیاده میشود در ویرانه های تنم مثل آن شب که دور شدی مثل آن روز که دست کشیدی به موهایم و گفتی چه زمستان ماندگاری کجایی کجایی انجا که هستی به آفتاب اشاره کن کمی بر من بتابد می خواهم این قندیل ها از چشمانم بیفتند مثل برگ برگ برگ دارم به فصلی دیگر می اندیشم به فصلی بعد از صفر به...
-
نوزاد های خونی خاک (هوشنگ رئوف)
دوشنبه 2 فروردین 1395 14:49
نوزاد های خونی خاک بلوغِ کوهی را در گاهواره های سنگی می نوشند . هوشنگ رئوف
-
در قنداقه های برف(هوشنگ رئوف)
دوشنبه 2 فروردین 1395 14:09
در قنداقه های برف پلک گشوده اند گلهایی به رنگِ ارغوان هوشنگ رئوف
-
بر شانه های صخره (هوشنگ رئوف)
دوشنبه 2 فروردین 1395 14:07
بر شانه های صخره شلال شلال گیسو تاب می دهد آب در قله ها معاشقه ی آفتاب و برف است هوشنگ رئوف
-
بر نیمکت روبرو یکی از خُجند ( هوشنگ رئوف )
شنبه 29 اسفند 1394 14:19
شعرهای تاجیکستان ( 1) برای دکتر سیامک موسوی *** بر نیمکت روبرو یکی از خُجند یکی از بَدخشان از طعم بوسه میوه می دهند دهانِ یکدیگر را و هلهله ی شاد مینا ها از هسته های بوسه بر مخملِ چمنِ پارک . هوشنگ رئوف بهمن 92 شهر دوشنبه شعر های تاجیکستان (2) ** زلال زلال رودِ زرافشان غزل غزل می خواند ماه ِ بَدخشان را ومن یک جهان از...
-
تماشا دارد چشمان ات ( هوشنگ رئوف )
شنبه 29 اسفند 1394 14:18
تماشا دارد چشمان ات وقارِ جُفتی قوست حتا در خیالِ کاشی ها هوشنگ رئوف
-
یادت که می آید نامت ( هوشنگ رئوف )
شنبه 29 اسفند 1394 14:17
یادت که می آید نامت روی زبان ام بال بال می کند و زبان گنجشک پر می شود از جیک جیک گنجشک . هوشنگ رئوف سفره خورشید اولین کتابم / انتشار پاییز 1353 / انتشارات نیما
-
پرنده ی عاشق گفت ( هوشنگ رئوف )
شنبه 29 اسفند 1394 14:15
پرنده ی عاشق گفت آشیانه ام گهواره ای ست بر درختِ سیب فرشی بافته ام از تار های نفسِ زمین بر در گاهم فانوسِ خواهران ِگیلاس چشم اندازم تاکستان و در بال هایم دشتی پر از شبنم با یک گلو ترانه به طره ی بلند آبشار می رسم با دو گلو به دریا به آشیانه ام بیا همه را می بخشم به مهر بهارانه ات پرنده ی بانو هوشنگ رئوف از کتاب دو...
-
بند رخت می بندد تا حیاط باد ( هوشنگ رئوف )
شنبه 29 اسفند 1394 14:15
عاشقانه ** بند رخت می بندد تا حیاط باد از نمی که شب می نشاند بر تن ات فردا روزِ خوش خوشان ِ آفتاب است با گل های پیراهن ات . هوشنگ رئوف
-
آینه روز به روز پیرتر می شود ( هوشنگ رئوف )
شنبه 29 اسفند 1394 14:12
آینه روز به روز پیرتر می شود وهنوز نتوانسته ام قصه ای از خنده های انار را تعریف کنم قراربود ابرها در چشمانم جمع شوند تا به آبیاری انارستان بروم وبرای رودخانه ای که تشنه روی قلوه سنگ ها افتاده است فانوسی از سوسوی زلال چشمه ای کوچک روشن کنم نه ابر ها آمدند نه چشمه را دیدم و نه به آبیاری انارستان رفتم می ترسم از زخم سینه...
-
چقدر کوچه ها را دویده اند ( هوشنگ رئوف )
شنبه 29 اسفند 1394 14:10
چقدر کوچه ها را دویده اند در فرارهای تاریک و چه میدان ها و خیابان هایی را نجویده قورت داده اند در روزهای بارانی حالا پرت افتاده اند در گوشه ای از خستگی و با گره ی کور بند هایشان درست شده اند شبیه قیافه ی خودم کفش هایم را می گویم . هوشنگ رئوف از کتاب نبض گلوی تاک نشر نصیرا
-
تا لمسِ شانه هایت ( هوشنگ رئوف )
شنبه 29 اسفند 1394 14:10
تا لمسِ شانه هایت ساقه ها بالا آمده اند و تو مثل یک بوته ختمی رنگارنگ شکفته ای در موجِ کاهی گندم زار . هوشنگ رئوف
-
پل دهان اش که پراز چراغ های الوان باشد ( هوشنگ رئوف )
شنبه 29 اسفند 1394 14:09
پل ** پل دهان اش که پراز چراغ های الوان باشد با چرکابی که می خزد سینه خیز چگونه بگوید سالخورده گی ام چند پیچ پائین تر خسته شکسته تکیه داده است بر باد این پل با خاطره ی عبور ایل بزرگ آب به سمت آبی های پهناور پنجه فروبرده است درخاک هوشنگ رئوف