غزالی که از چشمانت به خیابان آمد(هوشنگ رئوف)


غزالی که از چشمانت به خیابان آمد
مرا به کوه زد,
 حالا نه درخیابانم,نه درکوه!
کنارتغزل های یادت 
خانه نشین شده ام


هوشنگ رئوف

 
ادامه مطلب ...

آهو گوش نام تفنگی ست (هوشنگ رئوف)


آهو گوش 

نام تفنگی ست 

که از سرب 

گوشواره های یاقوتی می آویزد 

بر گوش های آهو ...


هوشنگ رئوف

در سرم ترمینالی بزرگ دور می زند ( هوشنگ رئوف)


در سرم 
ترمینالی بزرگ 
دور می زند 
هی دور می زند 
و اتوبوس هایی که نیمه شب 
می رسند 
با غربت جاده های طویل 
و مسافرانی که هیچکدام را نمی شناسم 
سیگار پشت سیگار 
و دهانم که پراز دود ...
و باز حواسم 
مچاله می شود 
مثل یک تکه ی کاغذ 
در سرعت باد 
بر سطح ِ جاده هایی 
که مقصدی ندارند.

استاد هوشنگ رئوف

هلهله می کشد ایلی (هوشنگ رئوف)


هلهله ی ایل 
**
هلهله می کشد ایلی 
با بار و بنه ی اردیبهشتی 
و بار می اندازد گرمسیر را 
در زمستان تنم

و مرور میشود در یادم 
بامدادی که برف 
سکوت منجمدی بود 
در دهان آب 

و دهان من 
در فصل شانه های تو پر می شد 
از عطر شیر داغ 

وقتی به دندان میزدم آن دانه های 
برشته ی ذرت را 

هوشنگ رئوف

 
ادامه مطلب ...

ابرها با دلی پُر آمدند و(هوشنگ رئوف)

لهجه ی خلیج
**
ابرها با دلی پُر آمدند و
سر گذاشتند بر شانه ی کوه ها و 
بغض وا کردند و 
های هایشان پیچید 
در همه جا
 
و رود رودِ گریه هایشان رفت 
رفت 
تا بیفتند در لهجه ی خلیج و 
گم شوند در آب ها 
مثل گاهی که خیال ات می آید و 
مرا وامی دارد که 
سر بگذارم بر شانه ی کاغذ ها . ها ی. ها ی . های ...

هوشنگ رئوف

 
ادامه مطلب ...

زنده ایم مثل قبر ها به هم نزدیک نیستیم (هوشنگ رئوف)

سنگ چین های ابدی 
** 
زنده ایم مثل قبر ها به هم نزدیک نیستیم 
گیرم که بعد از من تمامی فصل ها تابستان 
وتمامی روز ها پنجشبه 
و تو هم در گرما گرم ظهر 
نفس نفس 
از خیابان سنگ تراشان 
بلوک به بلوک 
آمدی 
و هی خیره شدی 
بر پلاک سنگی نشانیم 

دیگر چه فایده 

وقتی که گم شده ام پشت سنگ چین های ابدی 
و نیستم کنار خستگیت بنشینم 

دلم می خواست 
همین حالا 
همین لحظه 
که بغض کرده ام 
می آمدی 

میان چشمانم می نشستی 
می گفتم چه دیر کردی 
و های های از شوق می گریستم 



استاد هوشنگ رئوف

 

ادامه مطلب ...

دل خوشی ام به عشق است و (هوشنگ رئوف)

طاقی با تراشه های آبنوسی کلام 
** 
دل خوشی ام به عشق است و 
خانه ی کوچکم 

با طاقچه ی کتاب 
و طاقی با تراشه های آبنوسی کلام 
دل خوشی ام به عشق است و 
خانه ی کوچکم 

که کلیدش 
بر لبخندت آویزان است 
و پنجره اش بر چهار گوشه ی جهان 
باز می شود 


استاد هوشنگ رئوف


 
ادامه مطلب ...

نیم قرن پیش خُردک نهالی بودم (هوشنگ رئوف)

خُردک نهال 
** 

نیم قرن پیش 
خُردک نهالی بودم 
نه در خاک باغچه ای 
دل خوش به شیطنت های باد و فواره 
یا در کناره ی رودی 
دل در میانه ی گهواره ی موجی ترانه خوان 
تا دریایی 


نیم قرن پیش 
خُردک نهالی بودم 
که مرا در خاک سربی 
چاپخانه کاشتند 

حالاپیردرختیم 
پوک پوک 

تلنگری کافیست 

که درد ازمغز استخوانم فریاد برکشد 



استاد هوشنگ رئوف


 

ادامه مطلب ...

گلویی بودی پر از آواز های بندری(هوشنگ رئوف)


تن لرزه ی دریا 
** 
گلویی بودی پر از آواز های بندری 
روی اسکله ای تاریک 
در آن شهر بارانی تعطیل 
شبی که تن لرزه ی دریا 
تا استخوانم رسیده بود 
نگفتی 
با آن هوای برفیت 
گرمسیر کدام سرزمین بودی 
که جنوب جنوب شرجی ریختی 
در برودت جانم 


استاد هوشنگ رئوف


 

ادامه مطلب ...

فصلی بعد از صفر(هوشنگ رئوف)



فصلی بعد از صفر

**

جبهه جبهه هوای سرد پیاده میشود در ویرانه های تنم

مثل آن شب که دور شدی

مثل آن روز که دست کشیدی به موهایم 

و گفتی 

چه زمستان ماندگاری

کجایی کجایی 

انجا که هستی به آفتاب اشاره کن

کمی بر من بتابد

می خواهم این قندیل ها از چشمانم بیفتند

مثل برگ 

برگ برگ 

دارم به فصلی دیگر می اندیشم 

به فصلی بعد از صفر

به روشنایی روزی با چشمان زمردی 

دارم به فصلی دیگری می اندیشم

حتی اگر تکیه دهم به عصایی 

که از دست درختی به امانت گرفته باشم


استاد هوشنگ رئوف




 

ادامه مطلب ...