تن لرزه ی دریا
**
گلویی بودی پر از آواز های بندری
روی اسکله ای تاریک
در آن شهر بارانی تعطیل
شبی که تن لرزه ی دریا
تا استخوانم رسیده بود
نگفتی
با آن هوای برفیت
گرمسیر کدام سرزمین بودی
که جنوب جنوب شرجی ریختی
در برودت جانم
استاد هوشنگ رئوف
تن لرزه های دریا : شعر و دکلمه، استاد هوشنگ رئوف