-
بر پله پله ی گلویم ( هوشنگ رئوف )
جمعه 21 اسفند 1394 20:20
بر پله پله ی گلویم هزار کوزه ی عطشان دارم خنکای دهانت کی می وزد . هوشنگ رئوف
-
قرن هاست آب دریا دریا در شرمساری( هوشنگ رئوف )
جمعه 21 اسفند 1394 20:19
قرن هاست آب دریا دریا در شرمساری شرم شریف تو مانده است که بازوانت را در گرو تشنگی به تیغ سپردی روزی که عطش عطش ساقه های ترد گلو بر فواره های نیزه روئیدند هوشنگ رئوف
-
دلم که می گیرد به آنی سرتا سر ایران را ( هوشنگ رئوف )
جمعه 21 اسفند 1394 20:18
دلم که می گیرد به آنی سرتا سر ایران را به سرعت دور می زنم با یک مداد بر روی خط های نقشه ریل می کشم از غرب می روم به شرق از جنوب می زنم به شمال نه از خواب کسی عبور می کنم نه در چشم هیچ سرعتی دیده می شوم فقط / از جاده های شمالی که می گذرم واگن های قدیمی هق هق پر از شوری دریا می شوند و در ایستگاه های مه گیر چنگلی زمین...
-
امیر زاده ها با چشم های درشت دودی (هوشنگ رئوف )
جمعه 21 اسفند 1394 20:16
امیر زاده ها با چشم های درشت دودی هیبت فارس را در مشت های خلیج نمی بینند رودخانه ها را بگو بر قاطران آب گونی / گونی قلوه سنگ بار کند بادا باد ملخ پر ... سوسمار پر ... سنگ پر ... باکی نیست برایشان چشم های روشن سفارش می دهیم از جیب های گشاد خلیفه ها . هوشنگ رئوف
-
آن شال و کلاه حریف سرمای این زمستان نمی شدند ( هوشنگ رئوف )
جمعه 21 اسفند 1394 20:14
زمستان ** آن شال و کلاه حریف سرمای این زمستان نمی شدند اگر گرمای دست هایت بر گردن ام نمانده بود و زبان ام یخ می زد اگر آن دکمه ی داغ را بر یقه ی دهان ام نمی دوختی . هوشنگ رئوف
-
قطار که در کمرکش کوه ( هوشنگ رئوف )
جمعه 21 اسفند 1394 20:12
قطار که در کمرکش کوه ناله می کند بیابان پراز دل تنگی های کهنه می شود پدران ما خستگی و غریبی را قدم به قدم میان خط های آهن جا گذاشته اند آن سال ها که کارگران ساده ی اداره ی طُرق بودند هوشنگ رئوف
-
نامت لذت آرامشی ست ( هوشنگ رئوف )
جمعه 21 اسفند 1394 20:04
نامت لذت آرامشی ست بر آشوب و اضطراب دلم نامت دیدن تابلوئی ست در ورودی زادگاهم نیمه شبی که خسته از راهی دور می رسم هوشنگ رئوف
-
هوا پر می شود جرقه ( هوشنگ رئوف )
جمعه 21 اسفند 1394 20:03
هوا پر می شود جرقه از آتش گردانی که می گردانی چشمانم روی پلک هایت از هوش رفته اند هوس کرده ام دلم را روی این آتش بگذاری تا مثل تنباکو دودشوم میان لب هایت . هوشنگ رئوف
-
برایم فرقی نمی کند این فوج پرنده در آسمان ( هوشنگ رئوف )
جمعه 21 اسفند 1394 20:02
برایم فرقی نمی کند از کوچ بر می گردند یا به کوچ می روند این فوج پرنده در آسمان فقط دلم تنگ می شود . هوشنگ رئوف
-
خانه های نخی بلم هایی واژگونند ( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 17:40
خانه های نخی بلم هایی واژگونند در طغیان رودخانه باد و لحظه ها کبوترانی بی سر در دهان کف خون شغالی به تاراج در اعلام ثانیه هایی سرخ و نعره های باروتی بر چخماغ زمین پروانه جانم را در کجای خاک پنهان کنم که فاصله ام تا خاکستر اجاق گسترده زمین است. هوشنگ رئوف
-
پرنده ی کوچک به مادرش گفت ( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 17:39
پرندهی کوچک به مادرش گفت : به کوهستان برویم هر شب از هراس ِ تفنگهای بادی خوابم نمیبرد . هوشنگ رئوف از کتاب دوحنجره آواز
-
سحر گاهان دوپرنده ی کوهی ( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 13:04
سحر گاهان دوپرنده ی کوهی عقدِ بهارانه ی عشق را در محضر علفزار با حضور چند بنفشه گره زدند . هوشنگ رئوف
-
زمستان ها می آیند و می روند ( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 12:19
زمستان ها می آیند و می روند اما ناز سیاهی چشمان تو هی بیشتر و هی بیشتر می شوند هوشنگ رئوف
-
بر آن بلندی چراغانی را می بینی( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 12:18
بر آن بلندی چراغانی را می بینی کوه ها به هم رسیدند و یکی شدند اما من و تو از هم هی دور و هی دورتر می شویم . هوشنگ رئوف
-
حالا زود است کمی صبر کن ( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 12:16
حالا زود است کمی صبر کن می خواهم چشمانم را کاسه کاسه از تماشایت پر کنم آن قدر که لب ریز لب ریز شوند وقتی نیستی آن چنان دل تنگ می شوم که دیگر حوصله ی بی قراری های این چشم ها را ندارم هوشنگ رئوف
-
دل خوشی ام به عشق است و ( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 12:14
دل خوشی ** دل خوشی ام به عشق است و خانه ی کوچکم با طاقچه ای از کتاب و طاقی با تراشه های آبنوسی کلام دل خوشی ام به عشق است و خانه ی کوچکم که کلیدش بر لبخندت آویزان است و پنجره اش برچهار گوشه ی چهان باز می شود . هوشنگ رئوف
-
این سرما از کودکی درجانم مانده است( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 12:12
این سرما از کودکی درجانم مانده است که آموختم در نقاشی هایم نیم بیشتری از آفتاب را پشت کوه پنهان کنم . هوشنگ رئوف
-
اشک هایم را اشک هایم را ( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 12:11
اشک هایم را جمع کرده ام در شیشه ی قلیان تا شبی که بیائی وگفتگویمان گل کند بر سیاهی ذغال و دود شوند تنباکو های تلخ در باد باد بی قرار . هوشنگ رئوف
-
دختر بس رنج شرمساری نامش را ( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 12:10
دختر بس رنج شرمساری نامش را به کول می کشید مثل دختر عموهایش خانم بس و خدا بس . هوشنگ رئوف
-
کافی ست باد یک بار ( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 12:06
کافی ست باد یک بار از کبوتر لانه ی گلویت عبور کند یا رخ در رخ گوشه ای از شال گردنت را بردارد آن وقت آسمان پر از پرواز کبوتر می شود . هوشنگ رئوف
-
نه در ییلاق نه در قشلاق هیچ کجا قرار ندارم ( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 12:04
چوپانی 7 -قطعه پیوسته ** 1 نه در ییلاق نه در قشلاق هیچ کجا قرار ندارم کاش با ایل بادها همسفر میشدم 2 امسال بهار با دلم گفتم چوپان گلهی پدرت میشوم و گلوی نی را از بهارِ رنگ به رنگ ◄«گُلوَنیات » پر میکنم اما از کج بختی من تو شدی عروسِ گله داری بزرگ 3 حالا مهریهات گلهای بزرگِ بزرگ است اما بدان من عاقبت گرگ می شوم...
-
ناز گلو خوانده ای در گوش سرو( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 12:01
این شعر باز سرائی یکی از تک بیت های عاشقانه لری ست . ور کرده با د شمال دجانب لیل و گمونم هل و میخک میکنن کیل *** ناز گلو خواندهای ** ناز گلو خواندهای در گوش سرو یا نان پلک نهادهای بر سفرهی اردیبهشت سفرهچینِ ضیافتِ بهار چه کردهای؟ که بادها در شلالِ گیسویت کِل میکشند و پیمانههای میخک و هل را تا دورها دست به دست...
-
مو ها یت قرینه ی نی زار ( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 11:59
مو ها یت قرینه ی نی زار و چشمانت آبی دریا ها به آسمان نگاه نکن می ترسم فصل هجرت غاز هاست هوشنگ رئوف
-
از دست های فقیرم دوری دور( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 11:58
اناره گل داره مه سیت هلاکم / نه دسم وت مییییییییرسه نه چو گلاکم ** از دست های فقیرم دوری دور حسرت همیشگی روزگارانم دوری دور مثل انار سرخ غروب بر بلند ترین شاخه ی ابر هوشنگ رئوف
-
فقط مز مزه کردم عسل پیاله های چشمت را( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 11:56
فقط مز مزه کردم عسل پیاله های چشمت را طعمی روی لبا نم ماند که راه رفتن از یادم رفت و کوچه را قیقاج و کژو مژ می رفتم Astgfra خدا همه می پرسیدند مگر چند ساله بوده است . هوشنگ رئوف
-
هر روز می آید و جار می زند( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 11:54
هر روز می آید و جار می زند روی شکسته مس قراضه یخچال کهنه خریداریم مانده است به دلم یک بار هم بگوید آدم کهنه خریداریم . هوشنگ رئوف
-
با باد رفتید یا مثل باد( هوشنگ رئوف )
پنجشنبه 20 اسفند 1394 11:51
با باد رفتید یا مثل باد کودکی های کار و کتک و شادمانی غروب ها از مزد رنج های روزانه ام که بهای یک بطری کوچک نفت بود برای دهلیزی که خانه مان بود. هوشنگ رئوف