حواسم برگ باران زده ی ست ( هوشنگ رئوف )


سوگ سرود ها 
**
25 آذر ماه 81 روز تلخ و غم باری بود برایم 
-----------------------------------------
1
حواسم 
برگ باران زده ی ست 
روی حافظه ی باغچه 
آن جا که شادمانی ات 
بال بال می زد 
از تماشای گلی کوچک 
بر درختِ انار 
حالا کجایی 
که تماشا کنی 
انارستان ِدل ام را 
با زخم ِ چاک چاک ِ
هزار هزار انار .
2-
چه این جا باشم 
چه آن جا 
فرقی نمی کند 
بی تو 
آسمانِ دل ام همیشه بارانی ست 
آن ابرها 
که بر گورت زار می زنند 
دقیقه ای پیش 
از حوالیِ چشمانِ من 
عبور کرده اند .
3-
خاک را به هم زدی 
و باغچه را 
پر از پیاز نرگس کردی 
و بی گاه 
به سفرِ همیشه ی خاک رفتی 
حالا 
باغچه پر شده 
از بوته های سبز 
با گل هایی 
به شکل انگشتان ات .
4-
همین چند لحظه پیش بود 
که آمدم 
دستمالِ دل ام را 
بر سنگِ مزارت گشودم 
و هسته ی 
چند حبه خرمای بغض را 
جدا کردم و
دوشیشه گلاب اشک 
برنامت پاشیدم 
همین چند لحظه پیش بود 
پس باز 
این دستمال پرو 
این شیشه های گلاب را 
از کجا آورده ام .

 

 

هوشنگ رئوف