چقدر کوچه ها را دویده اند
در فرارهای تاریک
و چه میدان ها
و خیابان هایی را
نجویده قورت داده اند
در روزهای بارانی
حالا
پرت افتاده اند
در گوشه ای از خستگی
و با گره ی کور بند هایشان
درست شده اند شبیه قیافه ی خودم
کفش هایم را می گویم .
هوشنگ رئوف
از کتاب نبض گلوی تاک نشر نصیرا