این شعر باز سرائی یکی از تک بیت های عاشقانه لری ست .
ور کرده با د شمال دجانب لیل و گمونم هل و میخک میکنن کیل
***
ناز گلو خواندهای
**
ناز گلو خواندهای
در گوش سرو
یا نان پلک نهادهای
بر سفرهی اردیبهشت
سفرهچینِ ضیافتِ بهار
چه کردهای؟
که بادها
در شلالِ گیسویت کِل میکشند
و پیمانههای میخک و هل را
تا دورها
دست به دست
سوغات میبرند .
هوشنگ رئوف
از کتاب ناز گلو خوانده ای = انتشارات نصیرا
مو ها یت قرینه ی نی زار
و چشمانت
آبی دریا ها
به آسمان نگاه نکن
می ترسم
فصل هجرت غاز هاست
هوشنگ رئوف
اناره گل داره مه سیت هلاکم / نه دسم وت مییییییییرسه نه چو گلاکم
**
از دست های فقیرم
دوری دور
حسرت همیشگی روزگارانم
دوری دور
مثل انار سرخ غروب
بر بلند ترین شاخه ی ابر
هوشنگ رئوف
فقط
مز مزه کردم
عسل پیاله های چشمت را
طعمی
روی لبا نم ماند
که راه رفتن از یادم رفت
و کوچه را قیقاج و کژو مژ می رفتم
Astgfra خدا
همه می پرسیدند
مگر چند ساله بوده است .
هوشنگ رئوف
هر روز می آید و
جار می زند
روی شکسته
مس قراضه
یخچال کهنه
خریداریم
مانده است به دلم
یک بار هم بگوید
آدم کهنه خریداریم .
هوشنگ رئوف
با باد رفتید
یا مثل باد
کودکی های کار و کتک
و شادمانی غروب ها
از مزد رنج های روزانه ام
که بهای
یک بطری کوچک نفت بود
برای دهلیزی
که خانه مان بود.
هوشنگ رئوف